کلاس مهربانی

مطالبی در باره کلاس پنجم کاشان

کلاس مهربانی

مطالبی در باره کلاس پنجم کاشان

دیدار دانش آموزان دبستان از گلزار شهدا در هفته دفاع مقدس

دیدار از گلزار شهدا در هفته دفاع مقدس    گلزار شهدای کاشان

شهدای کاشان   گلزار شهدای کاشان

کجایید ای شهیدان خدایی ؟

روی تخته سیاه نوشت : کوله ، چفیه ، آسمانی ، پا ، مین ، سنگر و سپس گفت : بچه ها ! مشق و انشایتان این است گر چه این بار ... جمله هایی که می سازید بار امانت است و سنگین است علی از انتهای کلاس نالید : معنی جمله هایتان یک جا می شود بابای من ، آقا ! کوله اش زودتر از خودش آمد پایش اما ، همان جا ماند چفیه اش ، آه که پر خون شد آن دمی که مین اسم او را خواند سنگر اما ، تمام عشقش بود او همان جا ، جاودانی شد عصر یک روز پاییزی رفت او هم آخر آسمانی شد و معلم روی تخته سیاه نوشت این بار بچه ها ! همین کافی است تا که ما هم از یادمان نرود می نویسیم : آفرین علی ! جمله سازی ات عجب عالی است .

deborah.mihanblog.comdeborah.mihanblog.comdeborah.mihanblog.comسلام بر شهداdeborah.mihanblog.comdeborah.mihanblog.comdeborah.mihanblog.com

پدر کودک را بلند کرد و در آغوش گرفت. کودک هم می خواست پدر را بلند کند. وقتی روی زمین آمد دست های کوچکش را دور پاهای پدر حلقه کرد تا پدر را بلند کند ولی نتوانست. با خود گفت حتماً چند سال بعد می توانم. بیست سال بعد پسر توانست پدر را بلند کند. پدر سبک بود. به سبکی یک پلاک و چند تکه استخوان.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد